نفس های خسته
فاصلهای ندارد. دیوار به دیوار هستیم. یکی دو وجب بیشتر نیست. یکی دو تا آجر؛ البته من فکر نمیکنم چیزی غیر از یک تیغه باشد. روزهای اول که آمدند توی محل ما خانه اجاره کردند، زیاد اهمیت ندادم. گفتم شاید "آسم" دارد و یا ناراحتیای دیگر. دو سه شب که گذشت، خیلی کلافه شدم؛ رفتم زنگ خانهشان را زدم. طبقهی دوم. زنش بود، آمد دم در. اولش رویم نشد چیزی بگویم. ولی وقتی فکر سروصدا و سرفهها افتادم، به خودم جرأت دادم و گفتم:
برچسب : نفس های خسته,نای نفسهای خسته من,نای نفس های خسته ی من,ناز نفس های خسته من,به نفس های خسته این گرگ, نویسنده : 110golenooro بازدید : 250